دستفروشی زنان در قطارهای زیر زمینی
صدای آمدن قطار که در تونل میپیچد و نور چراغهایش دیده میشود، مسافران نزدیکترین در را نشان میکنند برای سوار شدن و اگر قسمت شود برای نشستن، سبقت میگیرند.
در این حالت هیچ کس به زن جوانی که کیسه بزرگی را به دنبال میکشد، توجه نمیکند. قطار میایستد و مسافران سوار میشوند. چند لحظه بعد قطار که به راه میافتد، صدای زن جوان بلند میشود: «گیره، گیرههای رنگی، انواع گل سر، کشهای عروسکی...». کمکم توجه خانمها جلب میشود و دورش جمع میشوند. اول فقط تماشاچی هستند اما اولین نفر که دست به جیب میشود، بقیه هم سراغ کیف پولشان را میگیرند. شاید یادشان میافتد که زیاد مهم نیست گیره و گل سر میخواهند یا نه، مهم کمک کردن است، اگر چه کم و ناچیز.
امروز، درصد بیشتری از زنان نسبت به سالهای گذشته به کارهای گوناگون درآمدزا در خانه و بیرون از آن مشغولند تا گوشهای از بار زندگی بر دوش آنها باشد، تا چرخ زندگی کمی راحتتر بچرخد و ابایی ندارند از این که در خانه منجوقدوزی کنند یا سبزی بستهبندی کنند یا کالاهایی را در قطار بفروشند. بسیاری از شغلهای زنانه سالها است که در فرهنگ ایرانیان جا افتاده است و برای آنان دردسرساز هم نیست، اما فروشندگی در قطار که در سالهای اخیر رواج پیدا کرده است، در نگاه بسیاری از مردم که مسافران هر روزه مترو هستند، کمی عجیب است
اخیرا گفته شده که قرار است از فروش کالا در مترو جلوگیری شود .البته این حرفها را به بهانه ساماندهی می زنند.
سمانه، فروشنده 18-19 ساله ای که لوازم آرایشی و بهداشتی میفروشد، میگوید: شغل ما که به جایی برنمیخورد یا به کسی ضرری نمیزند، جز این که کار خرید را برای خانمهایی که فرصت کافی برای رفتن به بازار را ندارند، راحت میکند.
به نظر سمانه، باید با کسانی که برای مردم مزاحمت ایجاد میکنند، مواد مخدر میفروشند یا به نوعی قانونشکنی میکنند، برخورد کرد، نه با فروشندههایی که اغلب، دختران جوان ترکتحصیل کردهاند یا هزینه دانشگاه خود را از این راه درمیآورند یا متاهلاند و پرجمعیت و مخارج زندگیشان بسیار بالا است و برای درآوردن یک لقمه نان مشغول کار در قطارند و دوست دارند در محیطی زنانه کار کنند که امنیت هم داشته باشند.
سمانه میگوید: چه اشکالی دارد که مسافران و مسئولان مترو هم با دیدی بازتر به این افراد نگاه کنند و میدان لازم را برای کار کردن به آنان بدهند. ما که جای کسی را تنگ نکردهایم. فقط میخواهیم کار کنیم و آبرویمان هم حفظ بشود
وپیرزنی که هر روز سوار مترو میشود. به سختی پلهها را پایین میرود، با ترس و لرز سوار پله برقی میشود و مسیر دردشت تا صادقیه را تا ظهر چند بار میرود و برمیگردد. مسافران همیشگی این مسیر دیگر او را میشناسند؛ او را با چادرنمازهای دست دوزش و تسبیحهایی که بوی گل محمدی میدهند. او پیرزن تنهایی است که شوهرش فوت کرده و فرزندی هم ندارد.
به قول خودش تنها ناراحتی قلبی و پا درد، همراه و همدمش هستند. او میگوید: «حقوق بازنشستگی شوهرم کفاف کرایه خانه و خرج دوا و درمان را نمیدهد. به همین خاطر مجبور شدم کاری پیدا کنم. شروع به خیاطی کردم و حالا هم چادرهایی را که میدوزم میآورم در مترو میفروشم».
او ادامه میدهد: «اوایل از این کار خیلی خجالت میکشیدم و میترسیدم در و همسایه مرا ببینند. اما حالا برایم مهم نیست چون فکر میکنم همین که سربار کسی نیستم و برای یک لقمه نان حلال زحمت میکشم، باید خدا را شکر کنم. به هر حال دزدی که نمیکنم!»
وقطاری دیگر، سفری دیگر، مسیری دیگر و زنی دیگر در تقلای بقا، حدود 35 سال دارد،انواع و اقسام گل سر و وسایل آرایشی می فروشد، می گوید: مجبورم، همسرم معتاد است و سه بچه قد و نیم قد دارم. "م.ا" ادامه می دهد: یکی از نزدیکانم که خودش به تازگی دستفروشی می کند با این کار آشنایم کرد، با خجالت و ترس شروع کردم، اما خدارو شکر فعلا می توانم خرج خودم و بچه هایم را در بیارم و دستم جلوی هر کس و ناکسی دراز نباشد. ادامه می دهد: کالاها را از فردی که از بندر می آورد ارزانتر خریده و اینجا با کمی سود به فروش می رسانیم، بعضی اوقات هم از بازار عمده می- خریم و با اندکی سود می فروشیم.
بسیاری از زنان دستفروش نیز با وجود آن که محدودیتهای زیادی در مترو برای دستفروشها وجود دارد این فضا را ترجیح میدهند. زنان دستفروش مترو که در واگنهای ویژه زنان کار میکنند، بیشتر کالاهای زنانه میفروشند. کالاهایی مثل لباس و وسایل آشپزخانه. در هر واگن معمولاً چند نفری هستند که از دستفروشان خرید میکنند. زنان دستفروش هم وقتی کالاها را به همه نشان میدهند از قطار پیاده میشوند و سوار قطار بعدی میشوند. هر چند که پدیده دستفروشی تنها مختص به زنان نیست و به دلیل معضلات اقتصادی، مردان نیز مجبورند برای کسب درآمد، حتی ناکافی، به چنین مشاغل کاذبی روی آورند اما نگرشی که زنان را از برخی مشارکتهای اجتماعی بازمیدارد و آنها را بیشتر به سوی وظایفی حول محور خانواده سوق میدهد، امکان کـمتـری را بـرای دستیـابـی آنها به مهارتهای فردی و اجتماعی فراهم مـیکنـد و در نتیجـه بـه هنگـام بروز بحرانهایی از قبیل فوت شوهر، جدایی از همسر و یا آسیبهای ناشی از بلایای طبیعی چون زلزله و تنها ماندن فرد، به دلیل بـرخـوردار نبودن از مهارتهای لازم نمیتوانند در بازار کار مشارکت داشته باشند و در نتیجه به مشاغل کاذب تن میدهند.
مدیرعامل انجمن حمایت و یاری آسیب دیدگان اجتماعی و مددکاراجتماعی در این باره می گوید: زمانی زنان و دختران به دست فروشی و اینگونه منابع درآمد و مشاغل کاذب دست می زنند که مستاصل شده و دیگر امیدی به یافتن مسیر مناسبتری برای کسب روزی ندارند. "خسرو منصوریان" ادامه می دهد: وقتی گرانی در جامعه به مرزی می رسد که همه اعضای یک خانواده که درآمد کمی دارند باید برای سیرکردن شکمشان به خیابان بروند، ما شاهد چنین مشاغل کاذبی خواهیم بود. وی می گوید: زنان سالخورده و دختران جوانی که برای تهیه جهیزیه فرزند و یا سیرکردن شکم خواهر و برادر کوچکترشان در واگن های قطارهای درون شهری اقدام به فروش اجناس و کالاهایی ارزان قیمت می کنند، شغلی به مراتب شرافتمندانه تر از بسیاری از افرادی که از طریق نامشروع با ظاهری موجه در این جامعه کار می کنند، دارند. وی می گوید: آنان با آگاهی از خطرات ناشی از گرفتار شدن توسط ماموران مترو و دیگر آسیب های اجتماعی، به جای تن دادن به مشاغل نامشروع، فروش کالا در محیط امن واگن های قطار را ترجیح می دهند. این کارشناس آسیب های اجتماعی، اضافه کرد: آنچه مسلم است شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ماامروز به جایی رسیده که یک دختر جوان با ظاهری مناسب، ریسک های زیادی را برای دستفروشی به صورت غیرقانونی در محیط امن واگن های ویژه بانوان قطارهای درون شهری، برای کسب روزی می پذیرید. وی آسیب های عرصه اجتماعی، روی آوردن زنان و دختران به مشاغلی همچون دستفروشی را حاصل اقتصاد بیمار جامعه و نبود تامین اجتماعی و رفاه برای افراد در جامعه خواند. وی نبود تناسب میان درآمد و تورم، بیمه مشاغل و امنیت شغلی برای نیروهای کار را از دیگر علل روی آوردن برخی افراد به این شغل ها عنوان کرد.
به هر حال و به طور قطع مسئله اقتصادی مهمترین مسئله زنان سرپرست خانوار و پیرو آن زنان دستفروش در مترو است که در زندگی روزمره با آن مواجهند؛ این زنان غالباً به دلیل آن که حلقههای حمایتی و روابط دوستانهای ندارند که برای آنها منافع اقتصادی داشته باشد به دستفروشی در مترو روی میآوردند.
یکی دیگر از دلایلی که زنان سرپرست خانوار را مجبور کرده به شغلهای سطح پائین مانند دستفروشی روی بیاورند پائین بودن سطح تحصیلات این زنان است.
آنچه وضعیت نابسامان اقتصادی زنان سرپرست خانوار را تشدید میکند، نابرابری دستمزدها، بهرهکشی روحی، جسمی، جنسی زنان در محیط کاری است؛ زنان دستفروش مترو، پائین بودن دستمزد و نگاه بد مردان در محیط کاری را دلیل انتخاب شغل در مترو اعلام کردند. پایین بودن رده سنی دستفروشان فعال در واگنهای مترو و رواج این پدیده در بین دختران و زنان جوان و شیک پوش نقطه قابل تعمقی است که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان ناشی از افزایش روز افزون فشارهای اقتصادی، بیکاری و تغییر الگوهای فرهنگی درآمدزایی در بین زنان و مردان است.
دکتررحمتی، جامعه شناس، معتقد است رکود اقتصادی کشور در دهه 80 نسبت به دهه 50 ، افزایش 2 برابری جمعیت طی دهه های گذشته، رشد مهاجرت به شهرهای بزرگ مخصوصا تهران به واسطه تمرکز بخش عمده امکانات در آن و تغییر بافت جمعیت کشور طی 8 سال جنگ، افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار، تشدید مصرف گرایی در جامعه، عدم مطابقت تغییر الگوهای اقتصادی با الگوهای فرهنگی و توزیع ناموزون امکانات در بین اقشار جامعه از عمدهترین دلایل شکل گیری و رشد شغلهای کاذبی همچون دست فروشی در مترواست.
اما این گرایش شغلی هم مثل همه شغل ها قوانین خاص خودش را دارد. اکثر کسانی که در مترو فروشندگی می کنند، همدیگر را می شناسند و برای هم تبلیغ هم می کنند.معمولا سعی می کنند جنس های مشابه نداشته باشند تا بازار هم را نشکنند و کسانی هم که جنس هایشان مشابه است با هم وارد یک قطار نمی شوند و به خاطر هم صبر می کنند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که فروشندگی در مترو نظام و قوانین حاکم بر روابط تجاری را در دنیای زنانهای به تصویر می کشد که از خشونت های حاکم بر دنیای مردان در آن خبری نیست. زنان همدیگر را دور نمی زنند. از پشت به همکارشان خنجر نمی زنند. به بازار و مشتری های هم احترام می گذارند. برای هم دلسوزی می کنند و خلاصه نظام حاکم بر روابط کاریشان با دنیای مردان بسیار متفاوت است.حتی زمانهایی که کالاهایشان بدست مامورین مترو می افتد به شدت از یکدیگر حمایت می کنند.با اینکه به گفته مهندس ربیعی مسئول حراست مترو، دستفروشی به چند دلیل، یکی از عوامل مزاحمت است و باید با حضور پلیس زن و مامور حراست این بساط برچیده شود اما کارشناسان مختلف از جمله عشرت شایق، نمایندهء تبریز در مجلس به دستفروشی نگاه دیگری دارد: «گاهی اوقات نوع و محدودهء دستفروشی یک حرکت امنیتی است که انضباط جامعه را به هم میریزد. مثلا بسیاری از دستفروشان مواد مخدر میفروشند که اگر پلیس و شهرداری این موارد را تشخیص دهد برخورد با آنها ضروری است اما خود دستفروشی یک معلول اجتماعی است و راهحل آن برخورد با این معلول نیست بلکه باید علت آن را بشناسیم.»به گفتهء او، بسیاری از افراد با اختلال در نظام اقتصادی این مشکلات را ایجاد میکنند و حال راهحل آن برخورد با معلولهای این رابطه نیست برخورد قهری با قشری که بسیار آسیبپذیر است جواب مناسبی نخواهد داد.وی معتقد است : ایجاد فرصتهای شغلی مناسب، اهدای وام و تسهیلات کارآفرینی و فراهم نمودن امکانات آموزشی برای این دسته از زنان ضرورت داشته باشد. اما این یک هدف بلندمدت است. برای ساماندهی به وضعیت فروشندگان سیار، ایجاد بازارچههای دائمی و تعبیه مناطقی برای استقرار آنها میتواند راهگشا باشد